انسان باید انتخاب کند چه زیستن را و چه مُردن را !

یاد آن عهد که در بحر سفر می کردم

غزلیات صائب تبریزی


یاد آن عهد که در بحر سفر می کردم                کمر سعی خود از موج خطر می کردم

چون صدف قطره اشکی که به من می دادند      می زدم بر لب خود مهر و گهر می کردم

یک جهان سوخته دل می شد اگر مهمانم         به دم گرم چراغ همه بر می کردم

گر دو صد قافله مخمور به من بر می خورد          سر خوش از میکده خون جگر می کردم

از چمن محو جمال چمن آرا بودم                      چشم پوشیده ز فردوس گذر می کردم

می گرفتند بتان گوش خود از افغانم                  در دل سنگ به فریاد اثر می کردم

گر چه دنباله رو قافله دل بودم                          خفتگان را به سر پای خبر می کردم

ز آشنایی بی طلسم ره و رسم افتادم              من که از معنی بیگانه حذر می کردم

ای خوش آن عهد که در مصر وجود از مستی       یوسفی بود به هر جای نظر می کردم

این که عمرم همه در مرحله پیمایی رفت            کاش یک بار هم از خویش سفر می کردم

یاد عهدی که به اکسیر قناعت صائب             زهر اگر قسمت من بود شکر می کردم

  • رضا محمدپور

عزم

عــزم

معنی و مفهوم عزم

عزم در لغت، به معناى تصمیم محکم است و گاهى به هر چیز محکم نیز عزم گفته مى‌‌‏شود. واژه عزم همچنین به معنای جدیت و خاتمه دادن به کارى بیان شده است.
عزم در لغت به معنای قطع و بریدن است و اگر هم به تصمیم جدى عزم مى گویند به خاطر این است که تصمیم، حیرت و شک را قطع کرده و نابود مى سازد و این معنى از فرهنگ هاى معروف لغت عرب استفاده مى شود.
عزم در قرآن نیز در همان تصمیم قطعى و جدى که در لغت عرب به آن «عقد القلب» مى گویند به کار رفته است و آیات قرآن بر این مطلب گواهى مى دهند.


عزم تصمیم جدی برکاری است و آن قبل از اراده است. و منظور از تصمیم جدی آن تصمیمی است که از جهت کمیت، امتداد و دوام به گونه‌ای باشد که موجب تحقق اراده برای انجام کاری شود. عزم در واجبات و وظایف از مهم‌ترین چیزها است و این از ایمان قوی سرچشمه می‌گیرد و ایمان تا زمانی که به حد ثبوت و یقین نرسد، عزم تحقق پیدا نخواهد کرد.


عزم به معنای قاطعیت و جدیت در عمل، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌ها و عناصر در زندگی است که انسان بدون آن نمی‌تواند کاری را از پیش برد. به این معنا که اگر شخصی با هزاران نفر مشورت کند و با بهره‌گیری از عقول مردم به بهترین و کامل‌ترین اندیشه دست یابد، ولی ناتوان از عمل باشد، شکست خورده است؛ از این‌رو قرآن به پیامبر اسلام(ص) دستور می‌دهد که هرگاه با مؤمنان مشورت کردی عزم کن و کاری را که به یقین و قطعیت در آن رسیدی به طور جدی پیگیر باش. دراین مرحله تنها نیاز به توکل است تا خداوند مددکار تو باشد و به هدف و مقصدی که با این عمل متوجه آن شده‌ای برسی: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ»


بنابراین عزم به معنای آن است که شخص پس از قطعیت و یقین به درستی کاری، اقدام جدی برعمل آن داشته باشد وکوتاه نیاید. از این رو از ویژگی ها و بلکه از مولفه ها و عناصر اصلی عزم، صبر دانسته شده است؛ زیرا کسی که در مقام عمل قرارمی گیرد باید برای دست یابی به هدف کوتاه نیاید و در برابر مشکلات و دشواری ها و بحران مقاومت کند و واکنش های ناپسند و سنگ اندازی دیگران را به هیچ گیرد.
در یکى از دعاهاى ماه رجب از امام کاظم علیه السلام مى‏خوانیم: «و قد علمت ان افضل زاد الراحل الیک عزم ارادة یختارک بها و قد ناجاک بعزم الارادة قلبى; من بخوبى مى‏دانم که برترین زاد و توشه رهروان راه تو، اراده محکمى است که تو را به وسیله آن برگزیند، و دل من با اراده محکم به مناجات تو پرداخته است.»


یکی از صفات انسان کامل و بر جسته، عزم درکارها است. قرآن به این ویژگی با اشاره به انسان‌های کاملی نظیر پیامبران اولوالعزم(ع) توجه داده و از مردمان خواسته است تا با الگو گرفتن از آنها در این مسیر کمال قرار گیرند. پیامبران بزرگ الهى به خاطر اراده نیرومندشان «اولواالعزم‏» نامیده شده‏اند.

کاربرد کلمه ی عزم در قرآن

1- طَاعَةٌ وَقَوْلٌ مَّعْرُوفٌ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ ﴿ سوره محمد آیه 21 ﴾
[ولى] فرمان‏پذیرى و سخنى شایسته برایشان بهتر است و چون کار به تصمیم کشد قطعا خیر آنان در این است که با خدا راست [دل] باشند.


2- فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ ﴿ سوره آل عمران آیه 159 ﴾
پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل‏کنندگان را دوست مى‏دارد.


3- وَإِنْ عَزَمُواْ الطَّلاَقَ فَإِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿ سوره بقره آیه 227 ﴾
و اگر تصمیم بر طلاق گرفتند در حقیقت خدا شنواى داناست.


4- وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاء أَوْ أَکْنَنتُمْ فِی أَنفُسِکُمْ عَلِمَ اللّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَلَکِن لاَّ تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَن تَقُولُواْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا وَلاَ تَعْزِمُواْ عُقْدَةَ النِّکَاحِ حَتَّىَ یَبْلُغَ الْکِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا فِی أَنفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ ﴿ سوره بقره آیه 235 ﴾
و در باره آنچه شما به طور سربسته از آنان [در عده وفات] خواستگارى کرده یا [آن را] در دل پوشیده داشته‏اید بر شما گناهى نیست‏خدا مى‏دانست که [شما] به زودى به یاد آنان خواهید افتاد ولى با آنان قول و قرار پنهانى مگذارید مگر آنکه سخنى پسندیده بگویید و به عقد زناشویى تصمیم مگیرید تا زمان مقرر به سرآید و بدانید که خداوند آنچه را در دل دارید مى‏داند پس از [مخالفت] او بترسید و بدانید که خداوند آمرزنده و بردبار است.


5- فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ مَا یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِّن نَّهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ ﴿ سوره احقاف آیه 35 ﴾
پس همان گونه که پیامبران نستوه صبر کردند، صبر کن و براى آنان شتابزدگى به خرج مده روزى که آنچه را وعده داده مى‏شوند بنگرند گویى که آنان جز ساعتى از روز را [در دنیا] نمانده‏اند [این] ابلاغى است پس آیا جز مردم نافرمان هلاکت‏خواهند یافت.


6- لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ أَذًى کَثِیرًا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ ﴿ سوره آل عمران آیه 186 ﴾
قطعا در مالها و جانهایتان آزموده خواهید شد و از کسانى که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و [نیز] از کسانى که به شرک گراییده‏اند [سخنان دل]آزار بسیارى خواهید شنید و[لى] اگر صبر کنید و پرهیزگارى نمایید این [ایستادگى] حاکى از عزم استوار [شما] در کارهاست.
(از آیه ى اخیر استفاده مى شود که «صبر» و «عزم» مترادف نیستند. بلکه ملازم یکدیگرند)


7- یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ﴿ سوره لقمان آیه 17 ﴾
اى پسرک من نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند باز دار و بر آسیبى که بر تو وارد آمده است‏شکیبا باش این [حاکى] از عزم [و اراده تو در] امور است.


8- وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ﴿ سوره شوری آیه 43 ﴾
و هر که صبر کند و درگذرد مسلما این [خویشتن دارى حاکى] از اراده قوى [در] کارهاست.


9- وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿ سوره طه آیه 115 ﴾
و به یقین پیش از این با آدم پیمان بستیم و[لى آن را] فراموش کرد و براى او عزمى [استوار] نیافتیم.

منابع

http://www.parsquran.com
http://aasmshk.blogfa.com
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa43225#
http://tohid.ir/fa/persian/articleView?articleId=423#_ftn217

  • رضا محمدپور

الهی اغننی بتدبیرک عن تدبیری و باختیارک عن اختیاری


امام حسین علیه السلام در دعای عرفه در مقابل خداوند با عظمت می ایستد و با نهایت خشوع می گوید:

الهی اغننی بتدبیرک عن تدبیری و باختیارک عن اختیاری؛

خدایا با تدبیر خود از تدبیر ضعیفم بی نیازم گردان و اختیار مرا به دست خود گیر و از اختیار خود بی نیازم ساز.

تدبیر آینده نگری را گویند که انسان با تفکر و نگرش و مطالعه در آینده تصمیم بگیرد.


غنای نفس در مقام تدبیر وقتی به دست می آید که بنده خوب بداند که تدبیر خداوند اصلح و نافع تر به حال بنده و جامعه است زیرا تدبیر او معلول صدها مصالح دور و نزدیک است و تدبیر بندگان از مصالح محدود سرچشمه می گیرد و گاهی اشتباه در اصل صلاح و مصلحت می شود.


معنای این که خداوند ما را با تدبیر خود از تدبیر نمودن بی‏ نیاز فرماید، چنین می‏ شود که عوامل فعالیت ما را که از آن جمله تدبیر و اختیار است تنظیم فرماید و ما بتوانیم از این عوامل حداکثر بهره‏ برداری را بنماییم، نه این‏که ما هیچ‏گونه تدبیر و اختیاری نداشته باشیم، زیرا آنچه که آیات قرآنی و سایر مدارک معتبره اسلامی و عقل سلیم و وجدان گوشزد می‏ کند، این است که جهان هستی جایگاه تلاش و کوشش است، و این ماییم که با تمام کوشش بایستی با عوامل طبیعت و جهل مبارزه نموده، آنها را به نفع خود در زندگانی مادی و معنوی مورد استفاده قرار بدهیم.


منابع:

http://www.tebyan.com/newindex.aspx?pid=185544

http://www.ghadeer.org/Book/342/51562

  • رضا محمدپور

نام کتاب: روزگار ستمگر و زمانه نا سپاس

نویسنده: استاد علی صفایی حائری (ع.ص.)


روزگار ستمگر و زمانه نا سپاس



روزگار ستمگر، روزگاری است که خصوصیات تو را می گیرد و به دیگری می دهد و روزگار ناسپاس هم روزگاری است که تو را در جائی که هستی نمی شناسد و در جایگاه خودت به تو مُزد نمی دهد. حدود یا حقوقت را می گیرند، لیاقت های تو را به تو نمی بخشند که هیچ، مزاحمت هم می شوند. در این شرایط چه خواهی کرد؟

خصوصیات 5 گانه روزگار ستمگر و زمانه ناسپاس:
1- ملاکها در هم می ریزد
2- ستمگر امکان تاختن را پیدا می کند
3- کاربردی نبودن آگاهی ها
4- پرسش نکردن از نا آگاهی ها؛ چرا که دانسته ها دردی را دوا نکرده است
5- نبود احساس ترس قبل از واقعه

در این روزگار ستمگر انسان ها 5 دسته اند:
1- دنیا گران قداره بند؛ صاحبان زر و زور
2- دنیا پرستان ریا کار؛ صاحبان تزویر که
3- سست های بی شخصیت؛ آنها که فساد نمی کنند چرا که به لحاظ شخصیتی، ارتباطی و امکاناتی، ناتوان هستند
4- مرده های متحرک زاهد نما
5- آخرت گرایان خدا محور ستم سیز؛ از این میان برخی تنها و فراری، برخی خائف، برخی ساکت و دهان بسته، برخی دعوت کتتده مخلص و گروهی نیز رنجور و گرفتارند

فرازهایی از کتاب:

- اگر بخواهید برای همه مردم و برای اهل عالم حرفی داشته باشید و هدایتی برای همه مردم و رحمتی برای همه عالمیان داشته باشید، لازمه اش این است که شما با این مخاطبهای گسترده تان زبان مشترکی پیدا کنید.

- زهد به معنای نخواستن نیست، زهد فراغت قلبی توست، نه اینکه از دست رها کنی.

- باید مواظب بود که حق طعمه باطل نشود؛ که باید حق به گونه ای مطرح شود که باطل بهره نگیرد و باطل آن گونه کوبیده شود که حق بهره مند گردد.

- حقیقت این است که لذت و رنج، مربوط به خارج از وجود ما نیست، بلکه به نوع نگاه ماست.

- تحول در اهداف باعث تحول در معیارها و موازین می شود.

- با مجموعه امکانات و نعمت ها و توانایی هایی که دارید به گونه ای برخورد کنید که خود را در برابر تمامی ملک و تمامی ملائکه و ملکوت خدا و مالک این هستی، مسئول ببینید.

  • رضا محمدپور

شعر زندگی از کیوان شاهبداغی

شب آرامی بود
 می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟


مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد،  به آرامش زیبای یقین


با خودم می گفتم:
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست


رود دنیا جاریست
زندگی، آبتنی کردن در این رود است


وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ !


زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت


زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست


شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است


زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند


زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق


زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم


در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم


زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد


زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت


زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.

  • رضا محمدپور

14 خرداد 1394

14 خرداد 1394؛ بیست و ششمین سالگرد رحلت امام روح الله


امام روح الله


برای شنیدن صحبت های رهبر معظم انقلاب به حرم امام خمینی رفته بودم. به علت شلوغی و ازدحام جمعیت، نتوانسته بودم داخل حرم بروم. در حیات (که سایه ای پیدا نکرده بودم) از سایه یک آمبولانس استفاده کردم و در کنار آن نشستم. صحبت های رهبری را از رادیوی نلفن همراه گوش می دادم.


رهبر معظم انقلاب  14-03-1394


برایم جالب بود که اینبار رهبر انقلاب از تحریف شخصیت امام صحبت نمودند. ایشان تأکید کردند: بازخوانی اصول مستند مکتب امام، تنها راه مقابله با تحریف شخصیت آن بزرگوار است.

اصولی مانند:

   اثبات اسلام ناب محمدی و نفی اسلام آمریکایی

   اعتماد به صدق وعده‌ی الهی و بی‌اعتمادی به مستکبران

   اعتماد به اراده و نیروی مردم و مخالفت با تمرکزهای دولتی

   حمایت جدی از محرومان و مخالفت با اشرافی‌گری

   حمایت از مظلومان جهان و مخالفت صریح و بی‌ملاحظه با قلدران بین‌المللی

   استقلال و رد سلطه‌پذیری

   تأکید بر وحدت ملی


نکته جالبی در فرمایشات رهبر آمده بود که برایم جالب است. برخی از اشخاص، دانسته یا نادانسته، آن دسته از ویژگی هایی از امام را مطرح می کنند که خودشان می پسندند و به قول معروف، امام را با توجه به شخصیت و خواست خودشان تعریف [بخوانید تحریف] می کنند. مقابله با تحریف شخصیت امام تنها با بازخوانی اصول و مبانی فکری ایشان میسر است.


نکته مهم دیگری که از کلام رهبر برداشت نمودم مربوط به این بخش از صحبت های ایشان بود که فرمودند: "اگر ملت ایران بخواهد هدف‌ها و راه را ادامه دهد، باید راه و اصول امام بزرگوار را درست بشناسد، نگذارد شخصیت امام را تحریف کنند که تحریف شخصیت امام، تحریف راه امام و منحرف‌کردن مسیر صراط مستقیم ملت ایران است. اگر راه امام را گم کنیم، یا فراموش کنیم،‌ یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد."
  • رضا محمدپور

نام کتاب: کمی دیرتر

نویسنده: سید مهدی شجاعی


کمی دیرتر


این رمان با بیانی زیبا و به گفته نویسنده تا حدی عریان به آسیب شناسی مبحث انتظار فرج می پردازد. این اثر از چهار فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار تشکیل شده و نگاهی متفاوت و نقادانه به فضای انتظار جامعه امروز دارد.


نویسنده خود را راوی ماجرا معرفی می کند. ماجرا با یک اتفاق شگفت آغاز می‌شود، جشن نیمه شعبان و مجلسی پرشور و بسیاری که فریاد آقا بیا سر داده‌اند. جایی که همه مشتاقان با هم سر می دهند آقا بیا! دعایی که قرنها شیعیان زمزمه کرده و از خدای متعال خواسته اند.اما در این جمع، جوانی با صدای بلند و قاطع می گوید آقا نیا! طوری که صدای او بر صدای مجلس غلبه می کند و مجلس را ساکت می کند.


شروعی جذاب و غیر قابل حدس زدن برایم بود. جوان اسد نام داشت. پس از مدتی کوتاه اسد، راوی را به همان محفل بر می گرداند اما اینبار به منظور شنیدنی عریان و از ورای حجاب. جایی که واقعا شعار همه آقا نیا! بود. چرا که هر یک از افراد، ظهور و یا حضور آقا را به نوعی مانع یا مغایر با اهداف و مقاصد و منافع خود می دیدند.


البته باید در ادامه داستان دقت زیادی داشت تا دیالوگها را از دست نداد و پیوند ماجرا و افراد را از دست نداد.

با خواندن بیشتر، گاهی آدم دلش برای امام زمان (عج) می سوزد، چرا که به زبان می گوییم آقا بیا ولی در واقع تا حل مشکلات و دانشگاه و خانه و ماشین و کار و ... اصلا نمی توانیم هیچ رقمه به یاد آقا باشیم!


در فصل آخر که خیلی برایم دوست داشتنی بود و به قول نویسنده، فصل بهار کتاب بود، چه زیبا ماجرای نسخه برداری از کتاب توسط علامه حلی و داستان کربلایی محمد قفل ساز مطرح شده بود.


" وقتی که تشنه نیستیم، چه لزومی دارد که فریاد العطش سر بدهیم!؟ این چه منتی است که بر سر آب می گذاریم !؟ "

تو یکی از دیالوگ ها اسد به یکی از مشتاقان ظهور که داشت بهانه می آورد میگه: "تحلیل شما برای خودتون محترمه! ولی من باید جواب آره یا نه ببرم. نمی تونم به جاش تحلیل، تحویل بدم !"

"غربت و مظلومیت آقا فقط میون مردمی که میشناسنشون نیست، بیشتر از اون در میان مردمیه که ادعای شناخت و پیروی از ایشون دارن، در میان کسانیکه نام ایشونو تنور نان خودشون کردن"

"درد و مصیبت اصلی اینه که ما اساسا طالب امام نیستیم؛ طالب حل مشکلاتمون توسط امام هستیم"

  • رضا محمدپور

اثر انتظار

اثر انتظار

انتظار و آماده‏‌باش، صبر در برابر مشکلات‏ و برخوردها و ذکر در برابر فتنه‌‏های غفلت‌‏زا و بصیرت‏ در برابر شبهات‏ مهاجم را فراهم مى‏‌آورد.

برگرفته از کتاب تو می‌آیی، ص26.

نویسنده: استاد علی صفایی حائری (ع.ص.)

  • رضا محمدپور

شب نیمه شعبان

بسم الله الرحمن الرحیم


داشتم فکر میکردم به عنوان اولین پست، چی تو سایت بنویسم. امشب شب نیمه شعبانه. شبی بزرگ! نمی دونم چجوری بخوام مطلبی در این خصوص بنویسم. مفهوم انتظار از مواردی است که همواره بحث های فراوانی در مورد آن بین بزرگان مطرح بوده. مطلب زیر از سخنان رهبر انقلاب در تاریخ 30 مهر 1381 می باشد:


انتظار یعنی ما باید خود را برای سربازی امام زمان آماده کنیم. فکر نکنیم چون امام زمان خواهد آمد، امروز وظیفه ای نداریم. اعتقاد به امام زمان به معنای گوشه گیری نیست. اگر ما سرباز ایشانیم، باید خود را برای مبارزه با ظلم و بی عدالتی آماده کنیم.


چند روز قبل کتاب کمی دیرتر آقای سید مهدی شجاعی رو می خوندم. از خودم پرسیدم اگه من برای ظهور امام زمان کنم، آیا واقعا منتظر ایشان هستم؟ 2 تا از جملات مورد پسندم از کتاب رو به شما تقدیم می کنم:

" وقتی که تشنه نیستیم، چه لزومی دارد که فریاد العطش سر بدهیم!؟ این چه منتی است که بر سر آب می گذاریم !؟ "

" درد و مصیبت اصلی اینه که ما اساسا طالب امام نیستیم؛ طالب حل مشکلاتمون توسط امام هستیم "


  • رضا محمدپور